خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - «برو نگهبان بگمار»، که رکورد «هری پاتر» را در پیشفروش سایت آمازون شکست، 50 سال پیش نوشته شده بود، اما بنا بر دلایلی چاپ نشد اما پس از مرگ خواهر «لی» نسخه اصلی آن پیدا شده و امروز (سهشنبه 23 تیر ماه) روانه بازار شد.
پیش از این گمان میرفت «کشتن مرغ مقلد» تنها اثر «هارپر لی» بوده باشد اما با اعلام انتشار جلد دوم، علاقهمندان به کتاب برای خواندن آن روزشماری کرده بودند.
و اینک «تونجا کارتر»، وکیل این نویسنده مطرح انگلیسی مدعی شده است که طی هفته گذشته کتاب دیگر نوشته «لی» را یافته است.
وی اظهار کرده است که در صندوق امانات «آلاباما»، شهر زادگاه «لی» که وی به طور تصادفی نسخه اصلی «نگهبان را بگمار را پیدا کرده است، دو نوشته دیگر وجود دارد که خوانده نشده بودند.
«کارتر» ادامه داد: یکی از این نوشتهها نسخه اصلی 300 صفحهای «کشتن مرغ مقلد» است که در سال 1961 از سوی ناشر آن از طریق پست برای «لی» ارسال شده اما هیچگاه از پاکت بیرون آورده نشده است.
این وکیل دادگستری در یادداشتی که «وال استریت ژورنال» منتشر کرد، گفته است: بنا به گفته متخصصانی که صندوق امانات را بررسی کردهاند، متن دیگری که سهشنبه گذشته یافت شد و در جعبهای مقوایی قرار داشت، دستنوشتههای رمان دیگری با همان شخصیتهای دو کتاب پیشین وجود دارد.
وی افزود: بعضی اوقات، تاریخ برخی انسانهای گمنام را در یک اوج تاریخی قرار میدهد.
نشریه «دیلی تلگراف» نیز به مناسبت انتشار «برو نگهبان بگمار» به 10 مورد از ویژگیها و موارد مهم پیرامونی این کتاب پرداخته است. این موارد عبارتند:
1- «برو نگهبان بگمار» در اصل پیشنویسی برای «کشتن مرغ مقلد» بوده است.
«لی» فصل نخست این کتاب را 50 سال پیش برای ناشری میفرستد. آن گونه که خود وی توضیح داده است، فصل نخست به نوعی بازنگری «اسکات»، شخصیت دختر وکیل داستان به وقایع دوران کودکی است و از همین رو ناشر پیشنهاد میکند که به جای این رمان، داستانی از نگاه کودکیهای «اسکات» بنویسد که نتیجه آن «کشتن مرغ مقلد» بود.
2 – این کتاب پس از مرگ خواهر «لی» کشف شد.
رمان «برو نگهبان بگمار» توسط ناشر اول بازپس فرستاده شد اما در صندوق امانات خواهر «هارپر لی»، «آلیس» که همزمان نماینده و وکیل او نیز بود، بایگانی شد. «تونجا کارتر» همکار «آلیس»، که پس از مرگ وی وکالت «لی» را بر عهده گرفت، این اثر را که به نسخه اصلی «کشتن مرغ مقلد» ضمیمه شده بود، پیدا کرد.
«لی»، که ناشنوا و تقریبا نابینا شده و در خانه سالمندان زندگی میکند، پس از شنیدن خبر پیدا شدن دستنوشته و شنیدن این خبر که این رمان ارزش انتشار را دارد بسیار شادمان شد.
3 – در «برو نگهبان بگمار»، با بزرگسالی «اسکات» مواجه هستیم؛ هر چند او به همان چابکی و سرخوشی داستان «کشتن مرغ مقلد» است.
وقایع «برو نگهبان بگمار» دو دهه پس از «رویدادهای رمان نخست «لی» میگذرد؛ زمانی که «اسکات» به «آلاباما» بازمیگردد تا با پدرش دیدار کند. در فصل نخست، که پیش از انتشار تمامی کتاب به صورت آنلاین روی سایتهای «سیدنی مورنینگ هرالد»، «وال استریت» و «گاردین» در اختیار همگان قرار گرفت، درمیآبیم که «اسکات» (با نام کامل جین لوییس فینچ) مشتاقانه نسبت به زادگاه دورافتاده خود که همچنان همانند شهر «کشتن مرغ مقلد» از نظر فرهنگی و جغرافیایی از مابقی امریکا جدا افتاده است، حسی نوستالژیک دارد.
او که اکنون در «نیویورک» زندگی میکند، همچنان روحیهای سرکش، پسرانه و بااراده دارد. به عنوان نمونه، درمیآبیم که شلوار خاکستری، بلوز بیآستین سیاه، جورابهای سفید و کفشهای کتانی او موجب عصبانیت عمه او میشود و اینکه تمایلات خشن پسرانه او همانند همان دوران کودکی باقی است.
هرچند، از طریق رفتارهای دوست خانوادگی و خواستگار «اسکات»، «هنری کلینتون» ما در او زنانگی بیشتری را شاهد هستیم. «کلینتون» شاهد تغییر او از موجودی زودرنج، تمامیتخواه و ششلول بند به نمونهای از انسان منطقی بوده است؛ انسانی که همچنان مثل یک پسر 13 ساله با آرایشی زنانه گام برمیدارد اما همچنان او را مجذوب خود میکند.
با وجود این «اسکات» از ازدواج با «کلینتون» سر باز میزند و به شوخی میگوید که میخواهد تا 30 سالگی بازی کند.
4 – وکیل «آتیکوس فینچ» دیگر یک قهرمان نیست و در این داستان، او یک متعصب نژادپرست است.
در «کشتن مرغ مقلد»، «آتیکوس» با تفکرات اخلاقی و مترقی شخصیتپردازی شده است. او وکالت «تام رابینسون» بینوا، سیاهپوستی را که متهم به آزار و اذیت یک زن سفیدپوست است بر عهده میگیرد و در دادگاه بیپرده از دیدگاههای متعصبانه مردم جامعه خود را به باد انتقاد میگیرد.
هرچند، در «برو نگهبان بگمار» ما با شخصیت دیگری مواجه هستیم: یک مرد 72 ساله که عضو گروه نژادپرست «کوکلوس کلان» بوده و سخنانی علیه سیاهان میگوید؛ سخنانی چون «کاکا سیاها هنوز بچه هستند.» یا «میخواهی بچههات به مدرسهای برن که بچههای سیاها میرن؟»
5 – مصیبت بر خانواده «فینچ» وارد میشود.
در یکی از پاراگرافهای نخستین فصل، «لی» آشکار میکند که برادر «جین لوییس» از کامیون میافتد و میمیرد. در حالی که این خبر طرفداران «مرغ مقلد» را شوکه کرد اما باید به خاطر داشت که «برو نگهبان بگمار» پیش از کتاب اول نوشته شده است و اگر ما این پاراگراف را در زمان نوشته شدن آن میخواندیم، هیچ اطلاعی از این برادر نداشتیم.
در مقابل «آتیکوس» برای التیام داغ مردن فرزند بزرگاش روشی تلخ و شیرین را به کار میگیرد؛ او دوست کودکی پسرش را زیر بال و پر خود میگیرد.
6- این کتاب حتی پیش از انتشار پرفروشترین شد.
نسخه چاپی «برو نگهبان بگمار» در راس پیشفروش سایت «آمازون» قرار گرفت. انتشارات «هارپرکولینز»، ناشر این کتاب نیز تائید کرده است که «برو نگهبان بگمار» پرفروشترین کتاب تاریخ فعالیت انتشارات بوده است.
7 – نخستین کسی در دنیا که این رمان را خواند، «ریس ویدرسپون» بود.
«ویدرسپون»، بازیگر امریکایی نسخه صوتی این اثر را خوانده است. او اهل جنوب امریکا، «لویزیانا» است و نه «آلاباما»؛ هرچند در سال 2002 در فیلم «آلاباما خانه من» بازی کرده بود.
8 – اگر در دهه پنجاه این اثر منتشر میشد، سیاستمداران را شوکه میکرد.
«اندرو نورنبرگ»، نماینده «لی» در انگلستان گفته است که این رمان اگر در زمان نگارش منتشر میشد، «بیشک موجب افتراق و دودستگی میشد.»
او اظهار کرد که این رمان به شدت سیاسی است و از منظر تاریخی بسیار مهم است زیرا، شما حقایق آنچه را در «آلاباما»ی جنوبی رخداده است درخواهید یافت.
وی میافزاید: «این کتاب بسیار تاثیرگذارتر از کشتن مرغ مقلد است زیرا از دید یک بزرگسال روایت میشود و نه یک کودک.
دیگر جذابیت کتاب تغییر زاویه دید قهرمانان «کشتن مرغ مقلد» در این کتاب است. ویراستار نسخه انگلیسی کتاب، جیسون آرتور» دراینباره میگوید: «از از لایههای روی داستان بگذرید به این نتیجه خواهید رسید که آنانی که فکر میکنید بیشتر مترقی هستند، کمتر از آنچه تصور میکنید این گونه هستند.»
9 – ممکن است این آخرین رمان «هارپر لی» نباشد.
شاید گمان ببرید که «لی» کمکارترین نویسنده امریکاست اما او هیچگاه از نوشتن دست برنداشته است. یک رمان جنایی ناتمام را در 30 سال پیش آغاز کرد و احتمالا 10 کتاب دیگر دارد که برنامهریزی کرده است تا پس از مرگش منتشر شوند.
10 – نام کتاب برگرفته از تورات است.
«لی» نام این کتاب را از عبارتی در تورات گرفته است. جایی که پیامبر قوم یهود سقوط «بابل» را پیشگویی میکند و میگوید: «خداوند نتیجه را به من گفت، بروید نگهبان بگمارید؛ آن چه او میگوید محقق خواهد شد.»