خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- دکتر محمدرضا تابشپور، عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف: فرایند بررسی علمی کتاب در دانشگاها از این قرار است که انتشاراتی دانشگاه بعد از دریافت کتاب، آنرا برای چند متخصص در آن حوزه میفرستد تا درباره کیفیت علمی و نوشتاری و ساختاری آن اعلامنظر کنند؛ معمولا همراه با کتاب، فرم داوری شامل پرسشهای مشخصی برای داور ارسال میکنند. هرچند چنین فرایندی هم ضروری است و هم منطقی، اما بهنظر میآید اشکالاتی به آن وارد است:
1- معمولا این فرمهای داوری اطلاعات کافی برای تصمیمگیری درباره چاپ کتاب را بهدست نمیدهد و یکسانی لازم را ندارد.
2- ممکن است مراجع اصلی به زبان خارجی همراه کتاب ارسال نشود و داور از محتویات مراجع اصلی آگاهی کامل نداشته باشد.
3- ماهیت پرسشنامه این فرمهای داوری همسان نیست. مانند دو پرسش زیر:
آیا نویسنده در این حوزه تخصص و دانش لازم را دارد؟
آیا کتاب مشابهی در بازار وجود دارد؟
برای داور علمی این سؤال مطرح است که فرایند تصمیمگیری بعد از دیدن پاسخهای مربوط به چند سؤال ناهمگون، باید چگونه انجام شود؟ همچنین ممکن است در فرایند تصمیمگیری برای چاپ کتاب در دانشگاه، تیراژ و فروش اهمیت داشته باشد که با تولید علم همراستا نیست. چه بسا اگر متخصصان تجربیات خود را مکتوب کنند، مثلا برای 100 نفر در سال مفید باشد. اهمیت فرایند انتقال دانش و تجربه بیشتر از ترجمه یک کتاب درسی مربوط به سال اول دانشگاه است که مثلا سالی 10 هزار جلد فروش دارد.
شاید برداشت شخصی بنده در طول بیش از 15 سال که بهطور حرفهای مشغول نوشتن بودهام، نادرست باشد اما آنچه بنده حس میکنم، مظلوم بودن کتاب بهویژه منابع تخصصی است. چنین کتابهایی از نخستین لحظه نوشتن تا ورود به بازار و فروش، مستلزم زحمات فراوانی از سوی مؤلف هستند که بهطور تقریبی هیچکدام جنبه درآمدزایی نیز ندارند.
در فرایند داوری کتاب، خوب است به این نکته توجه شود که مؤلف یا مترجم چرا نسبت به تولید چنین اثری احساس وظیفه کرده است. برای اعضای هیأت علمی دانشگاهها چاپ کتاب در دانشگاه نسبت به بیرون دانشگاه شاید اولویت داشته باشد اما برخی فرایندهای دست و پاگیر و زمانبر داوری ممکن است موجب انتخاب ناشر غیردانشگاهی برای چاپ کتاب شود.
چه بسیار کتابهایی که در مجموعههای دانشگاهی چاپ شده، اما از نظر کیفیت علمی با اقبال خوانندگان مواجه نشده است. در مقابل کتابهایی که از سوی ناشران غیردانشگاهی به چاپ رسیده و با اقبال وسیع خوانندگان دانشگاهی مواجه شده است. بهنظر میرسد در فرایند داوری کتاب باید از ناشران حرفهای هم نظرخواهی شود. بهعنوان مثال از 100 نمره داوری، 30 نمره از سوی دو ناشر حرفهای، 40 نمره توسط دو داور علمی و 30 نمره را انتشارات دانشگاه با توجه به سابقه علمی نویسنده درنظر بگیرد. بعد از تجمیع این مجموعه دادهها و اطلاعات، یک کمیته بهعنوان مثال سه نفره شامل مسئولان و مدرسان دانشگاه و نشر، درباره چاپ کتاب تصمیمگیری نهایی را انجام دهند.
خوب است در این زمینه با محوریت وزارت علوم و استفاده از ناشران و مدرسان دانشگاه که بهطور حرفهای مشغول نویسندگی هستند، پرسشنامههای داوری یکسانی برای دو شاخه ترجمه و تألیف پیشبینی شود، بهصورتیکه منطبق بر سازوکار درستی برای تصمیمگیری باشد.
شایسته است در صورتیکه برخی کتابها که به ظاهر کیفیت خوبی دارند اما در فرایند داوری رد شدهاند، برای آنها دو اقدام صورت گیرد؛ ارسال برای داور دیگر و بررسی تحلیلی دلایل داور برای رد کتاب.
درباره دلیل «وجود کتابهای مشابه» برای رد چاپ یک کتاب، ممکن است یک ناشر حرفهای نظر درستتری نسبت به یک عضو هیأت علمی داشته باشد. اصولا وجود کتابهای مشابه موجب رونق کتابخوانی و تمیز داده شدن کتابهای بهتر از کتابهای ضعیفتر توسط خوانندگان میشود و به مرور موجب افزایش و ارتقای کیفیت علمی منابع میشود. پس اگر مؤلفه وجود کتابهای مشابه در پرسشنامه وجود دارد، نباید به آن با دید صفر و یک نگاه شود، بلکه باید از حیث «ضرورت تکثر» برای «رقابت» بهصورت تحلیلی و مقایسهای هم از حیث علمی و هم از حیث تیراژ و فروش به آن نگریست.
یک نکته بسیار مهم که میتواند تا حد زیادی جایگزین «داوری علمی قبل از چاپ» شود این است که هر کتاب قطعا بعد از چاپ از سوی خوانندگان مورد قضاوت و داوری قرار گیرد که البته نسبتا دقیق و کاملا قابل تأمل است. پس اگر یک عضو هیأت علمی حاضر است این دو عمل خطیر را انجام دهد، یعنی هم عمر خود را صرف نوشتن کتاب کند و هم خود را در معرض قضاوت و داوری صدها و هزاران خواننده قرار دهد، شاید بتوان گفت که «داوری علمی قبل از چاپ» میتواند جنبه غربالگری کلی داشته باشد و دغدغه نسبت به آن کاهش یابد.