به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مراسم بزرگداشت زندهیاد عبدالحسین حائری با حضور چهرههای برجسته همچون ادیب برومند، دکترمهدی ماحوزی(استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)، سیدهادی خسروشاهی(مولف، محقق و مرجم)، نجفقلی حبیبی(پژوهشگر فلسفه اسلامی و عضو هیات امنای کتابخانه ملی) و برخی نسخهشناسان و مصححان کتب خطی چهارشنبه یازدهم شهریورماه در مجموعه باغ زیبا وابسته به وزرات فرهنگ و ارشاد برگزار شد.
در این مراسم مهدی محقق(فقیه و کتابشناس)، سید علی آلداوود(نسخهشناس)، نوشآفرین انصاری(استاد گروه کتابداری دانشگاه تهران)، منوچهر صدوقی سها(حقوقدان)، سید مصطفی محقق داماد(مجتهد و حقوقدان) و حجت الاسلام محمد ابهری درباره خدمات استاد فقید عبدالحسین حائری در زمینه کتابشناسی و تصحیح متون سخن گفتند.
نسخخطی یک کتابخانه قلب تپنده آن است
سیدعلی آلداوود در مرور برخی خاطرات خود با زندهیاد حائری گفت: سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد حائری به ریاست کتابخانه مجلس برگزیده شد؛ این انتخاب در حالی بود که وی از سالها قبل مسئولیت بخش خطی این کتابخانه را بر عهده داشت. بخش خطی همواره قلب تپنده کتابخانه مجلس از ابتدای تأسیس آن بود، زیرا بنیانگذاران کتابخانه از همان آغاز یعنی از سال 1302 شمسی به درستی با پی بردن به اهمیت نسخ خطی، آنها را مهمترین منبع و مأخذ برای تدوین تاریخ جامع ایران و تاریخ فرهنگ ایران در تمام ابعاد و زمینهها برمیشمردند.
وی ادامه داد: روزی که حائری از قم به تهران آمد و با ترک کسوت روحانیت و پس از کوتاه زمانی کار در بازار، در کتابخانه مجلس به کار پرداخت کسی تصور نمیکرد دوران اشتغال این جوان فاضل قم درس خوانده و به درجه اجتهاد رسیده بیش از 50 سال در کتابخانه مجلس به طول خواهد انجامید.
این مصحح عنوان کرد: حائری از همان روزهای نخستین کار در کتابخانه مجلس بیش از هر کاری به شناسایی نسخههای خطی ناشناخته پرداخت و این کار را با چنان صبر و حوصلهای ادامه داد که صبر همگان را به سر آورد. او روزها، ماهها و در مواردی سالها میکوشید گره از مشکلات یک نسخه ناشناخته را بگشاید و آن را به کتابشناسان و محققان معرفی کند. تأملات وی در این موارد البته همواره انتقادات زیادی را متوجه او ساخت.
فهرستنگاری حائری فاقد چاشنی تعجیل بود!
آلداوود با شرح شیوه کار حائری بیان کرد: انتقادی که اکنون میتوان به وی داشت این بود که حداقل باید موجودی نسخخطی کتابخانه را به صورت فهرستواره تهیه و تدارک دیده و در اختیار علاقهمندان قرار میداد تا دیگران بتوانند بر اساس آن موضوع تحقیقات و پژوهشهای خود را معین و از منابع مذکور استفاده کنند، اما حائری مخالف تهیه این فهرستواره بود و عقیده داشت ماحصل این کار عجولانه، وارد شدن اشتباهات متعدد در اسامی کتب و نام مؤلف آنهاست و مضار آنها بیش از فواید آن است. وی برای مثال یک سال را صرف شناسایی و معرفی نسخه کتاب «سفینهالنجاه» کرد که بنده معتقدم در شیوه وی که همراه با توجه و دقت فراوان بود، اندکی تعجیل را نیز باید چاشنی آن کرد.
وی با اشاره به تمایز مراجعان نسخههای خطی اظهار کرد: بنده سالیان متمادی با آن روانشاد دوستی و معاشرت مداوم داشتم و از محضر او بهره بردهام. سالیان از سالهای قبل از انقلاب و حداقل از سال 1349 که به کتابخانه مجلس آمد و شد پیدا کرد. در آن ادوار رفتار حائری و طالبان نسخههای خطی همواره توأم با مهربانی، راهنمایی و معرفی نسخهها بود. در ادوار پیش از انقلاب اکثر قریب به اتفاق جویندگان و خواستاران نسخ خطی، محققان و کسانی بودند که با نسخه آشنایی کافی داشته و میدانستند چگونه باید از نسخه مزبور که ارزنده است و ارزش هنری دارد استفاده کرده به گونهای که به آن آسیب نرسد.
این نسخهشناس گفت: بعد از انقلاب هرچه جلوتر آمدیم گروه خواستاران نسخههای خطی سیلوار فزونی یافت. آنهم اکثر کسانی که حتی تا زمان مراجعه به کتابخانه نامی از نسخه خطی نشنیده و صرفا برای ارائه تکالیف درسی دانشگاهی و تدارک پایان نامه با کمال عجله قصد استفاده از نسخهها را داشتند. این سیل خروشان نسخهجویان حائری را وادار کرد در زمینه ارائه نسخ خطی به آنها سختگیری کند.
سختگیری، شیوه مرضیه هر گنجینه نسخخطی است
آلداوود با اشاره به شخصیت مظلوم اما مستقل حائری بیان کرد: به نظر اینجانب و کتابداران در آن سالها برای هر گنجینه نسخه خطی باید شیوه سختگیرانهای اعمال میشد در غیر این صورت ممکن بود نسخهها در اثر ناآشنایی مراجعان خسارت ببیند یا از بین برود. در مقابل حائری از راهنمایی محققان واقعی و دانشجویان جوان به هیچوجه ابا نداشت، بلکه ساعتها با آنها به مباحثه میپرداخت و روش تحقیق، آئین مقالهنویسی و پایاننامهنویسی را به آنها آموزش میداد. وی مظلومترین رئیس مرکزی بود که بنده پس از انقلاب دیدهام و با اینکه با بسیاری از سیاستمداران و مسئولان آشنا و با برخی از آنها در حوزه علمیه هم درس بود، اما هیچگاه در حل مشکلات کتابخانه و مسائل شخصی از آنها درخواست کمک نکرد و خود شخصا مشکلات و مسائل را رتق و فتق میکرد.
وی ادامه داد: حائری دانشمندی کم تالیف بود، اما وی آثاری در زمینه فهرستنگاری ارائه داده که دیگران کمتر موفق به بررسی آنها شده بودند. وی آگاهیها و راهنماییهای بسیاری به دانشجویان ارائه کرد که این راهنماییها مبنای سوژه یک مقاله یا پروژه میشد.
اسنادی مبنی بر دلایل تاسیس حوزه علمیه قم
در بخش دیگری از این مراسم محققداماد ضمن تشکر و قدردانی از حضور نسخهشناسان، مصححان و علاقهمندان به زندهیاد حائری گفت: چند سال قبل در موسسه خانه کتاب در جلسه نکوداشتی که برای وی گرفته بودند، بنده چند کلمهای صحبت کردم که آن زمان فرصت نشد تا مطالب را باز کنم.
وی درباره شباهت اخلاقی زندهیاد عبدالکریم و عبدالحسین حائری افزود: بنده متولد 1324 هستم بنابراین خودم زندهیاد شیخ عبدالکریم حائری را ندیده بودم، اما عبدالحسین حائری وی را در زمان حیاتش دیده بود. با وجود این در خانواده ما یک اصل محور بود که محور فضائل بهشمار میرفت کسانی که از نزدیک موسس حوزه علمیه قم را دیده بودند، این خصلت را در زندهیاد حائری نیز مشاهده میکردند و آنهم دوری از ریا بود. وی این خصلت را از استادی به نام فاضل اردکانی به ارث برده بود.
این مجتهد و حقوقدان با طرح یک پرسش درباره دلیل تاسیس یک حوزه علمیه جدید اظهار کرد: کسانی که شیخ عبدالکریم حائری را میشناختند بر این باور بودند که هر فضائلی که در او بود دوری از ریا را با خود همراه داشت. ما هرچه از وی شنیدیم فضائلش در همین اصل خلاصه میشد. بنابراین تحولاتی که در زندگی عبدالحسین حائری نیز روی داد، ناشی از همین مساله بود. وی همواره در زندگی خود از ریا پرهیز میکرد. ظاهرا در اسنادی که در خانواده ما موجود است فلسفه وجودی حوزه علمیه قم نیز از این اصل ناشی میشود و گرنه در غیر این صورت باید از خودمان بپرسیم با وجود حوزه علمیه مشهد و نجف، دایر کردن یک حوزه دیگر چه ضرورتی داشت؟
کنایه اشعار شاعران عصر قاجار به روحانیت
محققداماد درباره سندی مبنی بر دلیل تاسیس حوزه علمیه قم عنوان کرد: سندی در خانواده ما وجود دارد و این سند نامهای است که در آن زندهیاد میرزای شیرازی کوچک به عبدالکریم حائری یزدی مینویسد: «بنده پیر شدم و دارم میمیرم شما در حوزه نجف مقلدانی داری چرا بازنمیگردی؟» وی در جواب مینویسد: «بنده وضع ایران را رو به تباهی میبینم و برای نجات از این تباهی راهی جز تاسیس یک حوزه فرهنگی نمیبینم.» وی به دنبال مکان تاسیس این حوزه میگردد و بعدا قم را انتخاب میکند.» آن تباهی و فسادی که در این نامه آمده این پرسش را ایجاد میکند که وی چه چیزی را مشاهده کرده که از آن به تباهی مردم ایران تعبیر میکند؟
این عضو هیات امنای کتابخانه ملی با ارائه استباطی از نامه موسس حوزه علمیه قم بیان کرد: استباط بنده این است که این زمانی است که مدت زیادی از اعدام شیخ فضلالله نوری نمیگذرد. وضع ایران این طور بوده که متدینان سنتی ناراحت بودند که یک مرجع تقلید بزرگی اعدام شود! عدهای از روشنفکران نیز از سنتگرایان انتقاد میکردند که آنها فناتیک و مانع ترقی هستند. اشعار آن زمان نیز کاملا نشان دهنده همین است که آنها روحانیت را مانع پیشرفت کشور تلقی میکردند.
بهرهبرداری آخوند خراسانی از نظریات شیخ فضلالله
محققداماد با شرح وضعیت روحانیت در ایران اواخر قاجار گفت: سنتگرایان هم در پاسخ به انتقادهای روشنفکران میگفتند ببینید نتیجه مشروطهخواهی شما این شد که شخصیت بزرگی مانند شیخ فضلالله اعدام شد. وی مجتهد بزرگی بود. چند سخنی که به نام آخوند خراسانی ثبت شده، پس از انتشار آثار شیخفضلالله معلوم شد که سخنان شیخ است. از جمله در بررسیهای بنده مشخص شده که یک نظریه آخوند در مبحث مشتق که وی به آن بسیار تفاخر میکند، از آن شیخ است. با این همه تعبیر ما از اجتماع مرکب چنین برمیآید که در آن زمان روحانیت در انزوا بوده است.
وی اظهار کرد: به گفته امام خمینی(ره) آن موقع میگفتند اگر آخوندی سوار ماشین شود، آن ماشین خراب میشود. این نوع نگاه به روحانیت نشانه این است که آنها در آن زمان بسیار بدنام شده بودند. تاسیس حوزه علمیه قم برای تغییر در این شرایط بود. حوزهای که در مرتبه نخست وظیفهاش تحصیل علم، تحقیق و دانش و در گام دوم تربیت و تهذیب اخلاق و دروی از ریا، فاصله گرفتن از تظاهر باشد و بسیار فسلفه خوبی بوده تا یک گروهی تربیت شوند تا مردم عملا سمبلهای اخلاق را به عنوان اسوه اخلاقی مشاهده کنند.
ادامه این گزارش متعاقبا منتشر میشود.