به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابطعمومی انتشارات افراز، نسخه الکترونیک (ایبوک) این کتاب نیز بهصورت همزمان در سایت طاقچه قرار گرفته است.
«برو دیدهبانی بگمار» مضمونی ضدنژادپرستانه دارد، داستانی است از زبان یک دختر جوان، با همان شخصیتهای کشتن مرغ مقلد که ماجراهای بیست سال بعد را روایت میکند.
جین لوییز دوران نوجوانیاش را بهخاطر میآورد که چطور پدرش از یک سیاهپوست در برابر یک اتهام بیاساس دفاع کرد و او را نجات داد، و بدینترتیب برای او به نماد مبارزه با نژادپرستی تبدیل شد. اما اکنون، بعد از بیست سال، پس از مشاهدهی رفتارهای پدر و اطرافیانش، دچار سرخوردگی میشود و تصوری که از پدرش در ذهن خود ساخته بود فرو میریزد و...
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«...جین لوییز سرپا ایستاده و پشت صندلیاش را گرفته بود.
اتیکس، اینو پرت میکنم طرفت و رو سرت خوردش میکنم. بهتره بری به برادرای جوونترت هشدار بدی که اگه میخوان «شیوهی زندگی ما» رو حفظ کنن، این کار توی خونه شروع میشه. با مدرسه یا کلیسا یا هر جایی جز خونه شروع نمیشه. اینو بهشون بگو، و از دختر کورِ فاسدِ گمراهِ دوستدارِ کاکاسیاهات بهعنوان مثال استفاده کن. با یه زنگوله بیفت جلوی من و بگو: «ناپاک!» منو بهعنوان اشتباهت به همه نشون بده. منو نشون بده: جین لوییز فینچ، که در معرض انواع چرندیات سفیدپوستهای بیسروپای هممدرسهایش بوده، درحالیکه بهخاطر اونهمه تأثیری که روش داشته، نباید میرفته مدرسه. هرچیزی رو که براش مثل انجیل بوده، توی خونه از پدرش یاد گرفته. تو منو با یه سری عقاید خاص بار آوردی، اتیکس، و الان اثرش داره به خودت برمیگرده ...
صدایش گرفت. «چرا دوباره ازدواج نکردی؟ چرا با یه زن جنوبی کندذهن ازدواج نکردی که منو بزرگ کنه؟ زنی که منو به یه دختر لوس طناز ظریف که مژههاشو بههم میزنه و دستبهسینه میایسته و برای چیزی جز شوهر نازنینش زندگی نمیکنه تبدیل کنه. اینجوری حداقل خوشبخت میشدم. میشدم یه نمونهی بارز صددرصد میکمی؛ زندگی خودم رو میکردم و نوههایی بهت میدادم که بهشون عشق بورزی؛ مثل عمه ولو میشدم، روی ایوون خودم رو باد میزدم، و شاد از دنیا میرفتم. چرا فرق عدالت و عدالت، و درست و درست رو برام نگفتی؟ چرا؟»...
انتشارات افراز این کتاب را در قالب 280 صفحه، 1100 نسخه و با بهای 17500 تومان منتشر کرده است.