به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) روز دوم از نشست نقد و بررسی کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» نوشته فرامرز رفیعپور چهارشنبه 22 مهرماه با حضور دکتر تقی آزاد ارمکی و رحیم محمدی در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. آزاد ارمکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نقد کلی درباره کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» ارائه داد و رحیم محمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین نیز در این پنل درباره «ما و جامعه شناسی» سخنرانی کرد.
گزارش روز نخست و سخنان محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با موضوع «آسیبها و برنامههای تغییر برای جامعه ایران» و علیرضا شجاعیزند، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس با موضوع «جامعهشناسی ایران، جامعهشناس ایرانی» را اینجـــا بخوانید
آزاد ارمکی در ابتدای این نشست با بیان اینکه رفیعپور متعلق به یک جهتگیری و جامعهشناسی خاص ایران است که ما آن را جامعهشناسی تجربی مینامیم، گفت: این جامعهشناسی دغدغهاش بحران و حل آن است. از سوی دیگر اگر جامعهشناسی ایران را جامعهشناسی معاصر و تاریخی بگیریم آنچه که در باب توسعه یافتگی و مسئله محوری است دچار یک بحران است و اساساً جامعهشناسی که به دیروز توجه میکند، کانون جامعهشناسی امروز از قاجار به بعد است.
وی ادامه داد: رفیعپور برخلاف این روند جمهوری اسلامی را مورد بحث خود قرار داده و به تعبیری جامعهشناسی مربوط به دیروز و امروز خود را مورد سئوال و مسئله خود میداند. رفیعپور با صراحت و جسارت به آن چیزی که میداند برچسب خواهد خورد، خودش را جامعهشناس جمهوری اسلامی میداند و از این بابت باید قدردانی شود چرا که ایران امروز را مورد مطالعه و پژوهش قرار داده است تا اینکه بخواهد گذشته را موردپژوهش قرار دهد.
رفیعپور به دنبال ساختن جامعهشناسی بومی است
وی افزود: همین متن را خیلی غیر جدی جلوه میدهند و میتواند از دایره ارجاع جامعهشناسان خارج شود. این کتاب میتواند این گونه هجمهای بر آن وارد شود، اما از طرفی هم قابل دفاع است چرا که وضعیت معاصر ایران را مورد بحث و تامل قرار میدهد و این همان چیزی است که ما از آن میترسیم و در واقع او به دنبال ساختن جامعهشناس و جامعهشناسی بومی است.
آزاد ارمکی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه رفیعپور کار تاریخی کرده اما کتابش غیر تاریخی است، اظهار کرد: او در کتاب فهم و مختصات تاریخی را بیان نمیکند، به ویژه مفهوم دولت و ملت به صورت یک مفهوم پویا از آن استخراج نمیشود، بلکه یک مفهوم ایستا است. رفیعپور مدام ارجاعات تاریخی میدهد اما در عین حال ما در کتاب ارجاعات تاریخی کم داریم دلیلش هم این است که در این کتاب به وفور مولف حاضر است، در صورتی که در کارهای جامعهشناسان این گونه نیست و آنها خیلی جرأت این را ندارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه رفیعپور دغدغه جامعهشناسی و در عین حال دغدغه انسان را هم دارد عنوان کرد: رفیعپور چون مسئلهاش اصلاح نظم و ساختار است میخواهد کاری کند، پس به این طریق اصلاح را از طریق مداخلهگری و به تعبیری مهندسی فرهنگی پیش میگیرد.
وی اضافه کرد: اگرچه مسئله بنیادی رفیعپور جامعه است اما کاری که نمیکند، دگردیسی ساحتهای متفاوت و علل متفاوت است. رفیعپور معتقد به یک نگاه جامعهشناسی عاملیت انسانی است. با این که جامعهشناسی سئوالاتش از حالت کلان شروع میشود اما عاملیت انسانی برایش مهم است و در واقع عاملگرا و در جایی ساختارگر است.
تاکید رفیعپور در زمان ایجاد بحران به عنصر بیرونی است
به گفته آزاد ارمکی، رفیعپور، تفکر را در ساماندهی بسیار مهم میداند و از طرفی میگوید که این کار باید دست نخبگان و وفاداران و در عین حال باید مهندسی فرهنگی بشود، در صورتی که وقتی مهندسی فرهنگی بشود مداخلهگری ممکن میشود و ساختارگراها این را بر نمیتابند. آنجایی که دکتر رفیعپور مشکل پیدا میکند به سراغ انسانها میرود. او میگوید وقتی که ما مستقل شدیم دچار فروپاشی میشویم به طور نمونه محمدرضا شاه وقتی احساس قدرت و استقلال کرد در همان زمان جامعه فرو پاشید و به انقلاب منجر شد. استعمار نابسامانی و حادثه تولید میکند، البته این تز، تز قدیمی نیست. اگر به این تز نزدیک بشوی مشروطیت جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این زمان به سراغ آدمها میرود و میگوید این هوشمندی حضرت امام خمینی، شریعتیو بازرگان است که نمیگذارد جامعه در مقاطع خاصی به فروپاشی برسد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه رفیعپور در زمان ایجاد بحران و حادثه به عنصر بیرونی تاکید کرده و بحث استعمار را بزرگ میبیند، افزود: اگر ما این گونه ببینیم در آن موقع چیزی برای عمل درون باقی نمیماند و جامعهشناسی چنین بحثی را نمیکند.
وی با بیان اینکه بیشترین لطمه را به سنتگرایی، سنتگراهای راستگرای افراطی زدهاند، گفت: اگر در اینها اختلال است پس راه نجات چیست؟ در آن موقع است که از نگاه رفیعپور آدمها و تصمیمهای استثنایی مهم میشوند و این چیزی است که امروزه جامعهشناسان مسلمان و جامعهشناسی اسلامی به نوعی آن را مطرح میکند.
این استاد جامعهشناسی گفت: رفیعپور، در این کتاب چند خصوصیت را برای جامعه ایرانی بر میشمارد، از جمله اینکه جامعه ایرانی احساسی و ضد حکومت است و مجموعهای از تضادهای درونی دارد و میگوید مختصات جامعه ایرانی همیشه زمینه فروپاشی را مهیا میکند و برای حل این بحران باید به آموزش پرداخت که خود این نگاه، نگاهی تحلیلی روانی است.
وی یادآور شد: از سوی دیگر وی استعمار را همیشه حاضر میداند و میگوید در عین اینکه نخبگان و فعالان و کنشگران جامعه هم وجود ندارند، همیشه احتمال حادثه وجود دارد و برای اینکه این احتمال به وجود نیاید ما نیازمند مداخله سریع و حاضر هستیم.
نویسنده در این کتاب با چهرههای گوناگونی ظهور میکند
رحیم محمدی در بخش دیگری از این مراسم توضیحاتی درباره کتاب ارائه کرد و گفت: رفیعپور در کتاب هیچ ارجاعی به پسااستعمارگرایان مدرن نداده است. دو فصل در باب استعمار به نوعی غربشناسی استعماری است. یک فصل نتیجهگیری و 6 فصل نظامات اجتماعی را تبیین میکند. رفیعپور دو ساختار به ساختارهای پارسونز اضافه کرده که یکی از آنها تفکر و دیگری ساختار مذهبی است. پارسونز این دو را در بخشی از ساختار فرهنگی جامعه میداند و در بخش مذهب نسخههای مهمی را برای جامعه پیچیده است.
وی با بیان اینکه نویسنده در این کتاب با چهرههای گوناگونی ظهور میکند، افزود: او گاهی ناسیونالیست، گاهی ایدئولوگ و گاهی اندرزگو ناصح میشود و به تعبیر بهتر چرخشهای عجیبی دارد. نویسنده علاوه بر اینکه جامعهشناس است، اما به کرات با چهرههایی چون ناسیونالیست، ایدئولوگ، وفادار سیاسی، مشاور، ناصح، دیندار، محافظهکار سیاسی، منتقد، دشمنستیز، مصلح ، روشنفکر و واعظ و اندرزگو نیز ظاهر شده است. از این رو کتاب هر لحظه خوانندهاش را از خودش میراند و با خواننده سر ستیز پیدا میکند.
وی افزود: در کتاب، نگاه از بالا به پایین و ارائه یک مدل برای تغییر و بقاء جامعه و حفظ دولت دلخواه کاملا آشکار است، این نوع نگاه به جامعه در جامعهشناسی غریب است. جامعهشناس به درون جامعه و به ساختارها، کنشها و گفتمانهای درون جامعه نگاه میکند و آنها را تحلیل میکند تا ببیند این عناصر چه سیاست و نظامی را بر میسازند. این نگاه، نگاه ما قبل جامعهشناسی است، میتوان این نگاه را مشابه نگاه منتسکیو دانست که تقریباً به همین صورت از مدلهای حکومتی و حقوق صحبت میکند و طراحی الگوی حکومتی و تعیین مدل حکومتی مناسب را در پیش میگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین ادامه داد: گاهی هم به سنت ایرانی برمیگردد و نگاه و ادبیات سیاستنامهای و نصیحتالملوک را اتخاذ میکند و حتی جملاتی پندآموز از خواجه نظامالمک و سعدی و عطار برای پند دادن مخاطب خود استفاده میکند. گاهی تشابهی مانند منتسکیو و توکویل پیدا میکند و گاهی کارل اشمیت ایران میشود و گاهی به گذشته و سنت ایرانی برمیگردد و خواجه نظامالملک ایران معاصر میشود.
این مدرس جامعهشناسی با بیان اینکه در این بحثها جامعهشناسی تا حدود زیادی به «جامعهشناسی نخبگان و خصوصاً نخبگان سیاسی» تبدیل میشود و در مواردی هم بهویژه در فصل 8 جامعهشناسی اساساً غایب میشود و علم سیاست و ایدهپردازی سیاسی به میان میآید.
کتاب ضد تضاد و ضد انقلاب و دنبال راه حل است
به گفته محمدی، کتاب بحران ملی تاریخ معاصر ایران را مسأله و موضوع خود قرار داده است و به تحلیل بحران و خروج از بحران میاندیشد و همواره از خیزش جامعه غیر رسمی بر علیه جامعه رسمی در هول و هراس است و میخواهد جلوی یک انقلاب دیگر را بگیرد. از این رو کتاب ضد تضاد و ضد انقلاب است و سعی میکند راه حلهایی برای از میان بردن تضاد و انقلاب پیدا کند.
وی تاکید کرد: کتاب تحلیل بحران و حل بحران است. از این جهت راهنما و آیین کشورداری برای رهبران و مسئولان سیاسی است. از نظر نویسنده بحرانی بزرگ در جامعه ما پیدا شده که البته با اینکه این بحران ظاهرا سیاسی است اما شرایط و ساختارهای اجتماعی و تسلط ساختاری استعمار (غرب جدید) این بحران را تولید کرده است. بنابراین برای تحلیل بحران بزرگ به ساختارها و شرایط اجتماعی رجوع میکند. این بحران که نویسنده آن را بیان کرده است ابعاد و سطوح آن را در طرح مسألههایی که در اول هر فصل (6 فصل اصلی) انجام داده، آن را توضیح داده است.
وی افزود: دکتر رفیعپور در این کتاب یکی از کلیدیترین مسألههایش نسبت دولت و جامعه در ایران کنونی (ایران پس از انقلاب اسلامی) است که البته وی برای بیان این منظور از دو مفهوم نوساخته «جامعه رسمی» و «جامعه غیررسمی» استفاده میکند و علاوه از اینکه در فصل سوم به توضیح این دو مفهوم میپردازد، در عین حال شاید این دو مفهوم را بیش از صد بار در فصول دیگر به میان میکشد و درباره تضاد و تعامل و عدم تعامل آنها بحث میکند. نسبت دولت و جامعه را اگر بخواهم با مفاهیم جوئل میگدال بیان کنم، میتوانم بگویم در کتاب دکتر رفیعپور دولت قوی ولی جامعه ضعیف ظاهر شده است، قدرت اصل و جامعه فرع دیده شده است. یا بهتر است بگوییم عمداً خواسته است اینگونه ببیند. به عبارت دیگر ما در این کتاب با تودهها و مردم ضعیف ولی با نخبگان قوی مواجهیم. شاید این مفاهیم میگدال جامعهشناسی دکتر رفیعپور را مقداری برای ما آشکار کنند.
محمدی با بیان اینکه رفیعپور در ذیل تجویزها و در آیین کشورداری در شرایط امروزی، به شناخت جامعه و در واقع به توصیف و تبیین دقیق جامعه هم میپردازد، گفت: چون اصل تجویز و تدوین یک مدل مناسب کشورداری و مدیریت کشور است تا بقاء، قدرت و سیاست ممکن و تضمین میشود. برای وی شناخت به ماهو شناخت جامعه در اولویت اول نیست، بلکه اصل برای او تشخیص مشکل (مسأله) و ارائه راه حل است پزشکی و معماری جامعه برای او اهمیت دارد.
همزمان دو جامعهشناسی در کتاب خودنمایی میکند
وی با تاکید بر اینکه در کتاب همزمان دو جامعهشناسی خودنمایی میکند، افزود: نخست جامعهشناسی تجویزی است که به معنای سیاستگذاری و مداخله در جامعه و مهندسی اجتماعی تام و حفظ نظم سیاسی مستقر ـ جامعهشناسی درمانگر و نظمساز و حافظ نظم حاکم است. دوم جامعهشناسی شناختی است که به معنای شناخت توصیفی و تبیینی جامعه و دولت و سایر اجزاء جامعه، جامعهشناس عمدتاً شناسنده نظم و گاهی تغییر است، جامعهشناسی گزارشگر واقعیت جامعه ایرانی (تشخیص) و تبیینکننده ابعاد و سطوح امر اجتماعی است.
این مدرس جامعهشناسی با بیان اینکه رفیعپور در کتاب بیشتر به سمت تجویز کشیده شده است، یادآور شد: او گاهی دردها را نگفته، اما آشکارا میخواهد جامعه را درمان و مشکل سیاست را حل کند و بحران را چاره سازد. گویا مشکلات و مسألهها را از قبل میشناسد به همین خاطر خیلی زود به سراغ درمان و حل مسأله میرود. در کتاب ایشان پزشکی جامعه و معماری جامعه در اولویت اول قرار میگیرد. وی گاهی مانند سیاستمدار دلسوزی ظاهر میشود که اداره کشور برایش خیلی اهمیت دارد. اصولاً سیاستگذاری برای جامعه و زدودن مشکلات دولت و طراحی مدل حکومتی مناسب او را رها نمیکند. از این رو ترکیب بیضابطه جامعهشناسی با گزارههای دینی و اخلاقی و سیاسی و ایدئولوژیک فراوان دیده میشود و همواره بخش مهمی از کار نویسنده به پند و اندرز میگذرد.
وی تصریح کرد: در نتیجه خواننده خیلی زود میفهمد با یک جامعهشناسی نجات بخش، درمانگر و محافظهکار و قدرت محور مواجه است. از اینرو همواره خواننده متخصص با مطالبی در کتاب وی مواجه میشود که با سنت جامعهشناسی دانشگاهی و حرفهای غریبه است.
محمدی با اشاره به اینکه رفیعپور در مواردی که ضرورت کارش ایجاب میکند، مستقیماً واقعیت اجتماعی و امراجتماعی و کنشگران را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد، گفت: همواره نوعی واقعگرایی اجتماعی و پوزیتیویسم و کارکردگرایی مبتنی بر نیاز در تحلیل وی مسلط است. از این رو بیشتر تحلیل نظم و مختل شدن نظم برای او اهمیت دارد. در عوض از تحلیل تغییر و گذار و تاریخ و زمان خبری نیست، حتی نوعی ترس از تغییر در کارش محسوس است. وی حتی به طور عمد از به کار بردن مفاهیم مارکسیستی اجتناب میکند.
به گفته این استاد دانشگاه، تحلیل رفیعپور غالباً مبتنی بر ترجیح ویژگیهای ذاتی انسان و بیتوجهی به تاریخ و هویت تاریخی است. کتاب با وصف ویژگیهای ذاتی و خلقتی انسان آغاز میشود. همچنین کتاب بیش از آنکه از منظر جامعهشناسی مهم باشد و بهجای آنکه کتاب یک جامعهشناس خوانده شود بیشتر از منظر اداره کشور و مدیریت استراتژیک اهمیت دارد و نویسنده بیشتر دغدغه اداره کشور و بقاء قدرت را دارد.
گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی ایران با همکاری دبیرخانه سلسله سمینارهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی جهاد دانشگاهی، مرکز بررسیهای استراتژیک، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات نشست دو روزه نقد و بررسی کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» تالیف دکتر فرامرز رفیعپور را برگزار کرد.