به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «بررسی متون ترجمه زیبایی شناسی سنت آلمانی» عصر دیروز، سهشنبه 28 مهر (1394) با حضور پرویز ضیاءشهابی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، سید موسی دیباج، عضو هیات علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و محمد میلانی، مترجم و محقق حوزه فلسفه در تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد. گزارش نخست «ایبنا» از این نشست را از اینجا بخوانید.
محمد میلانی در این نشست موضوعی را با عنوان «بازخوانی تفکر کانتی بر نقادی ادبیات و هنر انگلیسی» مطرح کرد. وی در بخشی از سخنرانی خود گفت: منظومه و مدل تفکری کانت و گستره نظریات او در حوزه علوم انسانی الزاماً به اخلاق، سیاست، استتیک و زیبایی شناسی و علمالاجتماع ختم نمیشود. وقتی که در حوزه نقد ادبی و کیفیت مواجهه یک منتقد با متن تأمل میکنیم، متوجه میشویم که اتفاقاً نگرش کانتی برای درک و شناخت از پدیدار یا همان علم به عالم خارج از حیث فاعل شناسا، چه تأثیر عظیمی بر وضعیت نقد ادبی داشته است.
وی افزود: این ساختار در نوع و شناخت ما از کیفیت یک پدیده هنری بسیار قابل توجه است. چرا که نوع نقادی «هنری» و «ادبی» از آن حیث که به امری خلق شده از سوی انسان توجه دارد و بنا را بر شناخت آن گذاشته است؛ شباهتهای بسیاری به هم دارد.
میلانی ضمن اشاره به نحوه حصول ادراک و شناخت پدیده در مدل تفکر کانتی و اشاره به تأثیرات کانت از حوزه تجربه گرایی و اصلاق مقولات فاهمه و نیز انضمام وضعیت ترنسندنتال برای شناخت درست و صحیح از منظر کانت، اضافه کرد: اگرچه میراث انتقال متون زیبایی شناسی و ادبی آلمانی به گستره زبان انگلیسی یا همان فلسفه انگلوساکسون بسیار اهمیت دارد و پنجره شناخت فلسفه و هنر در جفرافیای آلمانی برای جهان و به طبع آن حوزه انگلیسی زبانها از دریچه ترجمه میسر است اما اتفاق بسیار مهمتر در این فرآیند انتقال متون به زبان و فرهنگ دیگر مهم نیست، بلکه فرآیند و نحوه تفکر است که به ساحتی دیگر انتقال پیدا میکند.
مترجم کتاب «بودریار و هزاره» نوشته کریستوفر هروکس ادامه داد: در آثار بسیاری از ادیبان و فیلسوفان و نیز منتقدان به روز ادبی انگلیسی زبان شاهد هستیم که تفکر کانتی چه تأثیر بهسزا و پر اهمیتی داشته است. بی دلیل نیست که عنوان کنم والتر بنیامین به عنوان یک فیلسوف و منقد و میخاییل باختین به عنوان یک فیلسوف، ادیب و منتقد نامآور در حوزه ادبیات و فلسفه تأثیر عظیمی از نحوه به کارگیری ادراکات حسی در نظریه شناخت از منظر کانت و خلق منظومه کپرنیکی در ساحت شناخت و تحلیل و نقد ادبی و همچنین فلسفه هنر کانت، گرفته است.
وی با اشاره به تاثیر فلسفه کانت بر نقادی ادبی و هنری میخاییل باختین، گفت: زمانی که در وضعیت شناسایی ادبی از منظر عادت و ساختار وضعیت کارناوالی در شناخت آثار هنری از دریچه شناخت باختینی قرار میگیرید، متوجه میشوید که تا چه حد نحوه حصول به واقعیت با خطاهای موجود که ناشی از فریب دنیای حس و عدم به کارگیری صحیح از ادراکات و قضایای ماتقدم فکری منظومه شناخت کانتی است، در نوع نگاه باختین تأثیر داشته و این تأثیر بی دلیل نیست. گستره فکر و نقد کانتی چنان عمیق و جدی است که همچون اصول موضوعه و قاعدههای تعریف شده برای منتقدان مفروض بوده و هست. بدون آنکه بخواهند نام کانت و مقولات او را به میان آورند. اینگونه ترجمهای از ذات تفکر یک فیلسوف و تأثیر آن در ادبیات هنر جز اینکه میتواند یک تحول شگرف در این حوزه باشد، چیز دیگر نمیتوان خطابش کرد.
مترجم کتاب «هيتلر و نازيسم» نوشته لوئيس ال اشنايدر اضافه کرد: به همان اندازه که تفکرات پست مدرن و نحلههای مدرن از ساختار کانتیها و نئو کانتیها تاثیر گرفتهاند، به همان اندازه نیز نحوه شناخت و درک واقعیت هنری و کنه مفهوم موجود در یک اثر ادبی میسر نمیشود مگر بتوان با ابزار کانتی به سراغ متعلقات ادبی و هنری رفت.
میلانی در پایان به وضعیت نابسامان نقد ادبی و هنری در جامعه هنری و ادبی ایران اشاره کرد و گفت: بدون درک نقادی و تفکر کانتی از سوی منقدان ادبی و هنری ما، درک درست از ادبیات اجتماعی و هنری و به طبع آن هنر متعالی امکان پذیر نخواهد بود.