به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفتمین نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران با سخنرانی کاظم چایچیان، روزنامهنگار پیشکسوت ایران چهارشنبه 20 آبانماه در تالار گفتوگوی شماره 2 بیست و یکمین نمایشگاه بینالمللی مطبوعات و خبرگزاریها برگزار شد.
چایچیان در ابتدای این نشست تاریخچه کوتاهی از زندگی خود در دوران کودکی ارائه کرد و گفت: من از پدر و مادری ایرانی در عراق متولد شدم. زمانی که دوران کودکی خود را در عراق سپری میکردم، ایرانیها در عراق نفوذ بسیاری داشتند و بازار و اقتصاد این کشور نیز در دست ایرانیها بود. در آن زمان در عراق 6 دبستان ایرانی وجود داشت که من دبستان را در اخوت ایرانیان سپری کردم. پس از اتمام تحصیلات زمانی که به ایران برگشتم برای ادامه تحصیل در دانشگاه مجبور شدم که دوباره مقطع ششم را در دبیرستان دارالفنون بگذرانم.
وی ادامه داد: در آن زمان یعنی حوالی سالهای 1330 مدیر دبیرستان دارالفنون محمدجواد تربتی من را به عباس مسعودی در روزنامه اطلاعات معرفی کرد و من ابتدای کار خود را در سازمان شهرستانهای روزنامه اطلاعات شروع کردم و در واقع کارم تنظیم اخباری بود که توسط خود مردم عامه تهیه میشد.
این روزنامهنگار پیشکسوت افزود: پس از مدتی کار در این بخش، درخواست کردم با توجه به اینکه زبان عربی میدانستم در سرویس خارجی مشغول به کار شوم. خاطرم هست که در دیداری که ولیعهد کویت از روزنامه اطلاعات داشت به واسطه گفتوگویی که با او داشتم عباس مسعودی اعتماد بیشتری به من میکرد و در واقع حقوق من را که قرار بود 200 تومان باشد به 250 تومان ارتقا داد!
چایچیان به حضور خود در سرویس اجتماعی اشاره کرد و گفت: پس از این دوره من وارد تحریریه شدم و کار خود را در سرویس اجتماعی با حوزههایی چون شهرداری، وزارت پست و تلگراف و راه آهن شروع کردم.
وی با ذکر خاطراتی از آن دوره و از شهردار تهران اظهار کرد: روزی که به شهرداری مراجعه کرده بودم از روی میز یکی از مدیران نامهای را دیدم که در آن از طرف شهرداری به شهرداری بینالمللی نامه زده شده بود و حمله شوروی را به مردم مجارستان محکوم و به کشتهشدگان تسلیت گفته بود. من نیز شماره نامه را یادداشت کردم و فردا تیتر نخست روزنامه اطلاعات این بود که شهردار تهران به بوداپست تسلیت گفت. فردای آن روز اعتراضات شدیدی از سوی نصرتالله منتصر، شهردار تهران به روزنامه شد، چون وی را تحت فشار قرار داده بودند که چطور در شرایطی که مسلمانان به دست اجنبیها کشته میشوند، او به مردم بوداپست تسلیت گفته است. اما من به عنوان خبرنگار چون از کار خود اطمینان داشتم در برابر فشارها کوتاه نیامدیم و در نهایت شهردار تهران نیز تسلیم این موضوع شد.
چایچیان تاکید کرد: پیش از من خبرنگار شهری به صورت تخصصی وجود نداشت و با حضور من در روزنامه اطلاعات تقویت شد. البته آن زمان یادم هست که حوزههای خبری به من احترام زیادی میگذاشتند و مثل امروز نبود که برای خبرنگاران احترامی قائل نباشند.
این روزنامهنگار پیشکسوت ایران همچنین به رایزنیهای خود با وزارت پست و تلگراف برای حل مشکلات تلفن ثابت اشاره کرد و گفت: در آن زمان مردم در این باره بسیار مشکل داشتند که من سعی کردم با رایزنی با وزارتخانه این مشکل را حل کنم.
وی در ادامه نیز خاطرهای از دستگیری خلیل طهماسبی بیان کرد و گفت: بعد از ترور ناموفق حسین علاء٬ وزیر کشور و پس از دستگیری احمد احرار به من که خبرنگار شیفت در روزنامه بودم، اطلاع دادند که طهماسبی را به شهربانی بردند و باید برای دریافت خبر به آنجا بروم. من نیز به شهربانی رفتم و کفن طهماسبی را دیدم که روی آن شعارهای مختلفی نوشته شده بود. این شعارها فردای آن روز تیترهای روزنامه اطلاعات بود. در این باره هم باز به روزنامه فشار آوردند که بگویید کفنی در کار نیست اما باز ما مقاومت کردیم و در نهایت هم رئیس شهربانی برکنار شد.
چایچیان در بخش پایانی سخنانش نیز به ذکر خاطرههایی از دوران کاری خود در سردبیری روزنامه اطلاعات به زبان عربی پرداخت.
چایچیان متولد 1312 است و كار روزنامهنگاري را در سال 1333 از خبرنگاري در روزنامه اطلاعات آغاز كرد. وی در دورهای به دلیل تسلط بر زبان عربی، به سناتور مسعودي، بنيانگذار روزنامه اطلاعات كمك كرد تا «الاخاء» -نشريه عربي زبان اطلاعات- را منتشر كند. چایچیان در راهاندازی روزنامه عربي زبان «الوفاق» وابسته به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران نیز نقش مؤثری داشته است.
سلسله نشستهای تاریخ شفاهی مطبوعات ایران توسط ماهنامه مدیریت ارتباطات و با حمایت معاونت مطبوعاتی و امور اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران برگزار میشود که در شش نشست پیشین، بهروز بهزادی، محمد بلوری، حمیدرضا زاهدی، محسن میرزایی و حسین بنیاحمد از پیشکسوتان حوزه روزنامهنگاری و همچنین محمدابراهیم رنجبر امیری-از قدیمیترین روزنامهفروشان تهران- سخنرانان اصلی این نشست بودهاند.