پرویز عباسی داکانی، شاعر و پژوهشگر ادبیات کلاسیک در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) عنوان کرد: اگر به افسانههای بیدپای نگاهی بیندازیم درخواهیم یافت که نخستین گامهای این مجموعه از همانجا برداشته شده است. اصل قصههای «هزار و یک شب» هندی است و از هند به ایران رسیده و از ایران به عربی ترجمه شده و دوباره به فارسی برگردانده شده و به دیگر کشورهای اروپایی رفته است.
وی افزود: در کتابهای تاریخی عربها آمده که کتابی با عنوان «هزار افسان» وجود داشته و پس از آنکه به عربی ترجمه میشود به قصههای بغدادی تغییر نام و هویت میدهد. همین کتاب بعدها به اروپا میرود و مورد استقبال اروپاییان قرار میگیرد. «هزار و یک شب» در اروپا به زبانهای فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی ترجمه میشود و در هر جا رنگ و بوی بومی به خود میگیرد. در واقع هزار و یک شب در هر تاریخ و جغرافیایی رنگ همان زمان و مکان را به خود میگیرد.
این پژوهشگر ادبیات کلاسیک توضیح داد: البته در هر ترجمهای تک قصههایی اضافه شده و همین امر باعث شده که هزار و یک شب به مجموعهای مسافر تبدیل شود. هزار و یک شب نمونه بارز تعالی فرهنگی است. آندره ژید میگوید: «من هر وقت به خانه میروم میدانم که کتاب ارزشمندی منتظر من است و آن همان هزار و یک شب است.» بورخس نیز به تأثیر از هزار و یک شب کارهای متعددی انجام داده است.
عباسی داکانی در پاسخ به این پرسش که «چرا نویسندگان ایرانی نسبت به نویسندگان اروپایی کمتر به لحاظ محتوایی به داستانهای هزار و یک شب پرداختهاند؟» گفت: یک دلیل این موضوع غربزدگی روشنفکری ماست. نویسندگان ما پس از مشروطه با ادب مغرب زمین آشنا شدند و به نوعی تحت تأثیر ادبیات غرب قرار گرفتند. نگاه اغلب نویسندگان ایرانی به دهان مترجمان ایرانی و نویسندگان اروپایی و امریکایی بوده و مدام میخواستهاند بدانند که کدام نویسنده بزرگ است و کدام نویسنده کوچک تر و اثرش از ارزش و اعتبار کمتری برخوردار است.
شارح کتاب «شرح گلشن راز» ادامه داد: نویسندگان ما معمولاً از ادبیات داستانی خودمان کمتر اطلاع دارند. صادق چوبک در نامهای به سهراب سپهری مینویسد: «کسی که نمیتواند گلستان را به درستی از رو بخواند چگونه میخواهد نویسنده شود؟» از سوی دیگر ما نوعی انقطاع فرهنگی داریم که نسل های پیشین با آن روبهرو بودهاند و گرفتار آن هستند. از هزار و یک شب به اشکال مختلف میتوان استفاده کرد.
وی افزود: منشاء رئالیسم جادوییای را که در دوره جدید مطرح است، میتوان در هزار و یک شب جست. میشود از محتوای داستانهای هزار و یک شب بهره برد و ایدهپردازی کرد. امروز سینمای هالیوود وامدار هزار و یک شب است. کارگردانان مطرح جهان، امروز بسیاری از ایدههایشان را از این کتاب ارجمند گرفتهاند. برخی فیلمها مثل «علی بابا و چهل دزد بغداد» اقتباسی مستقیم از هزار و یک شب است.
این شاعر اضافه کرد: از زاویهای دیگر نیز میتوان از صدر تا ذیل «هزار و یک شب» را داستانی کرد و به زبان امروز درآورد. البته برخی نویسندگان ما از شیوه دوختن داستانها به یکدیگر و قصهپردازی و داستانپردازی تو درتو استفاده کردهاند. اما میتوان از حادثهسازیها و فراز و فرودها و همه تکنیکهایی که گاهی نفسگیر است بهره برد. به طور مثال حادثهسازیهای داستانهای نظامی نفسگیرند. «هفت پیکر» این شاعر به شدت تحت تأثیر هزار و یک شب نوشته شده و این متنها برانگیزاننده است.
داکانی به داستان هزار و یک شب اشاره کرد و ادامه داد: در «هزار و یک شب» زنی میخواهد هستی زنانه را به واسطه زبان از خطر نجات دهد. مردی پادشاه و نماد قدرت است و میخواهد زن را از بین ببرد. زن با زبان خود به درون مرد راه میجوید و در برابر او قدرتی زنانه ایجاد میکند. این دیالکتیک کفه ترازو را به سمت زن سنگینتر میکند و نشان میدهد که اگر زن اهل فرهنگ باشد میتواند عامل قدرت را جابهجا کند. زن در هزار و یک شب برای زندگی میجنگد و این زندگی صرفاً مختص به او نمیشود. در قرآن کریم آمده است که لیله القدر از هزار شب بالاتر است و گویی هزار و یک شب یکی از همین شبهاست. حدیث نبویای هم از پیامبر اکرم(ص) داریم که میفرمایند: «در هر هزارهای یک مصلح پیدا میشود» و گویی آن مصلح همان شهرزاد هزار و یک شب است.
وی توضیح داد: شهرزاد در هزار و یک شب به شکل ناجی وارد عرصه میشود. پادشاه پیش از او زنان زیادی را میکشد و این زن آمده تا نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی زنان دیگر را هم نجات دهد. او از طریق قصه تحولی در درون آدمها ایجاد و پادشاه را تبدیل به آدمی خوب میکند.
پرویز عباسی داکانی، شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه است. از میان آثار او میتوان به پاسداران غدیر (غدیر در شعر فارسی، بحث تحلیلی)، سماع سرخ ستارهها (بررسی تحلیلی زندگی و آثار چند تن از شاعران شهید شیعه)، گزیده اشعار، «شرح گلشن راز» شاه داعی شیرازی، تصحیح دیوان جویا تبریزی، تصحیح گلشن راز شبستری و تصحیح کلیات سه جلدی بیدل (با همکاری اکبر بهداروند) اشاره کرد.