خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - زمانی که منابع تاریخی از بیان جزئیات جشن شب یلدا سکوت میکنند، مردمشناسی که همگان به عشق، آگاهی و اشراف تحسینبرانگیز او بر جوانب گوناگون تاریخ و فرهنگ ایران معترف هستند، دست به خلق اثری گرانمایه درباره تمام زوایای شب یلدا میزند که تا کنون به صورت یکجا به آن پرداخته نشده بود، کتاب «شب یلدا» از پیشینه تاریخی یلدا آغاز میشود و پس از بیان اسطورههای یلدا، جشن شب چله، نمادسازیهای چله و آیینهای پیشواز به آیینها و سرگرمیهای یلدا ختم میشود.
بلوکباشی در مقدمه اثر خود مینویسد: «ایرانیان و همه مردم سرزمینهایی که در حوزه فرهنگ ایرانی زندگی میکنند، شب آغاز فصل زمستان را در یک دور فصلی از دور کیهانی طبیعت در زمان گردش فصل پاییز به فصل زمستان جشن میگرفته و میگیرند. نقش و تأثیر این فراگشت طبیعی در حیات اجتماعی و اقتصادی مردم با واکنشهایی گوناگون به صورت رفتارهایی آیینی ـ نمادین باز نمایانده میشوند. در این رفتارهای آیینی، شب آغاز فصل زمستان که به اصطلاح آن را «شب چله» و «شب یلدا» مینامند، به شیوههایی رمزگونه همراه با نمودهایی که ناظر بر تداوم زندگی در کل جامعه است، جلوه مینماید.»
راز شب یلدا، تولد میترا و ایزد مهر
پژوهشگران دیدگاههای متفاوتی درباره پیشینه یلدا ارائه میدهند؛ برخی یلدا را باززایی خورشید میدانند، برخی این شب را شب تولد میترا، ایزد مهر معرفی میکنند و برخی دیگر به رابطه این شب و میلاد حضرت عیسی مسیح اشاره دارند. بلوکباشی در نخستین فصل کتاب خود که «میلاد خورشید، مهر و عیسی مسیح» نام دارد به بیان این دیدگاهها میپردازد و مینویسد: «یلدا، واژهای سُریانی به معنای «ولادت و تولد» و نام بلندترین شب سال در واپسین روز پاییز و هنگام گردش دور کیهانی و تغییر فصل از پاییز به زمستان است. یلدا در میان مردم ایران به شب چله نیز معروف است، چون که از فردای آن چلّة بزرگ زمستان در اول برج جدی (= بزغاله)، مطابق با اول ماه دی (مطابق با 22 دسامبر) آغاز میشود و 40 روز (30 روز از دی ماه و 10 روز از بهمن ماه) را در برمیگیرد.
وقتی ماه دلباخته خورشید میشود
مردمان این دیار کهن هریک اسطورههایی پیرامون طولانیترین شب سال دارند، اسطورههایی که روشنگر شمار بسیاری از حقایق و وقایع ناشناخته تاریخی ـ دینی در فرهنگ ایران بوده است. دلباختگی ماه به خورشید، زورآزمایی مهر با خورشید، دیو شب یلدا و خورشید، خورجینَک توشة راه خورشید، افسانة اهمن و بهمن، نبرد اهمن و بهمن، رجزخوانی چله بزرگ و کوچک و قارون در کسوت هیزمشکن برخی از مهمترین این اسطورههاست. بلوکباشی در فصل بعدی کتاب خود به بیان و رمزگشایی این روایتهای اساطیری ـ آیینی میپردازد.
یکی از شیرینترین این اسطورهها، روایت مردم لرستان درباره دلباختگی ماه به خورشید است. «بنابر این اسطوره، ماه که دلباختة خورشید است، هر شب سراسر پهنة آسمان را در تعقیب خورشید و رسیدن به او در مینوردد. ولیکن هر شب در سحرگاهان وقتی که به خورشید نزدیک میشود، خواب او را میرباید و به خوابی سنگین فرو میرود و خورشید از چنگش میگریزد و سپیده میدمد و از پس آن، روز فرا میرسد و او را از گام نهادن به قلمرو خورشید باز میدارد. سرانجام، ماه دبیری میاندیشد و از ستارهای که در کنار و نزدیک او است (ظاهراً عُطارد: تیر)، میخواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. ستارة گماشتة او، در سحرگاه شبی از شبها، وقتی خورشید به ماه نزدیک میشود، او را بیدار میکند. ماه به استقبال خورشید خانم میرود و راز دلباختگی، سرگردانی و آسمانگردی خود در یک سال را برای او بازگو میکند و خورشید را در برمیگیرد و آن دو در کنار هم میآرامند. همبستری ماه با خورشید به درازا میکشد و خورشید از وظیفة هر روزة خود باز میماند و دیرتر از همیشه طلوع میکند. به همین سبب شب اول زمستان که همین شب یلدا است، از همه شبها طولانیتر میشود.»
یلدا؛ جشنی دهقانی یا شبی شوم؟
عدهای از پژوهشگران همچون زندهیاد پرویز رجبی بر این نکته تاکید داشت که یلدا بدون شک ریشه دهقانی دارد و بازمانده از جشنهای کشاورزان، جشن پایان یک سال تلاش و مبارزه با طبیعت و طبیعت سالاران است. نویسنده «شب یلدا» در سومین فصل کتاب خود به بررسی این دیدگاه و همچنین نظر عدهای دیگر درباره ناخجستگی شب یلدا میپردازد و در اینباره مینویسد: «نزد ایرانیان روز و روشنایی، آفریدة اهورامزدا؛ و تاریکی و ظلمت و سیاهی و سرما، آفریدة اهریمن انگاشته میشدند. این پنداره از باوری آمیخته با تفکر ثَنوی و نمودهای دوگانه در فرهنگاندیشگی ایرانیان برخاسته است. بنابر این باور، سیاهی در تاریکی شب منزل و جولانگاه اهریمنان و دیوان زیانکار بوده است و در عرصة تاریکی شب، دیوان اهریمن میکوشیدهاند که بر جهان کیهانی و آفریدگان آن بشورند و با پلشتزایی و زشتکاری به همه چیز و همه کس زیان برسانند. پلوتارک میترا یا مهر را فاصلة میان عالم روشن و شفاف اورمزد و دنیای پست و تاریک اهریمن و میانجی میان خداوند و انسان معرفی میکند (پوش، 1337، ص 142). به این سبب از کهنترین دوران شب، به ویژه شب بس دراز و تاریک یلدا «به غایت شوم و نحس و نامبارک» (خلف تبریزی، 1361، ج 4، ص 2448) شمرده میشد و پلشتی و ناخجستگی گیتی، و شومی صحبت حُکّام را به تاریکی و شومی شب یلدا تشبیه میکردند.»
چله، دورة نوزادی خورشید
«خورشید همچون نوزادی است که پس از باززایی در شب یلدا، هر روز رشد میکند و بالندگی مییابد. خورشید در نخستین چهل روز زمستان مانند کودک انسان در گذران دورة چهلگی خود پس از زایمان، در معرض حملات زیانکارانة اهریمن و دیو خواهد بود و تاریکی و سرمای زمستان ممکن است به او آسیب برسانند. در پایان عمر چلّه بزرگ، در دهم بهمن ماه که از فردای آن چله کوچکِ 20 روزه زمستان آغاز میشود، خورشید هم نَحسیِ چهلگی و خطرات ناشی از آن را میگذراند و از زخم و آسیب دیو سرما رهایی مییابد. در شب چله کوچک (جشن شب سده)، مردم شادمانگی خود را در رهایی خورشید از بدشگونی چلة بزرگ، با افروختن آتش و نورافشانی و گرمازایی آشکار میکنند.» این بخشی از تعریف زیبای بلوکباشی درباره اعتقاد به شب چله بهعنوان دوره نوزادی خورشید است. بلوکباشی در فصل چهارم کتاب به بیان و بررسی نمادسازیهای شب چله میپردازد. «چله، دورة نوزادی خورشید»،« چله زری، مظهر خورشید خانم» و «عمو چله، مظهر چله بزرگ» از دیگر بخشهای این فصل از کتاب است.
آیینهای پیشواز طولانیترین شب سال
آیینها و مراسم شب یلدا تنها مختص یک شب نیست. در بسیاری از نقاط ایران مردم با آیینهای ویژهای به استقبال این شب میروند. آیینهایی چون آتشافروزی و قربانی کردن. نویسنده کتاب «شب یلدا» در فصل پنجم کتاب خود به معرفی این آیینها میپردازد.
وی درباره آیین آتشافروزی این چنین مینویسد: «در ایران قدیم، در بسیاری از مناطق در شب پایان چله بزرگ و شب آغاز چله کوچک (جشن سده یا سدهسوزی) آتش میافروختند و آتشبازی راه میانداختند. رسم آتشافروزی هنوز در برخی نقاط ایران در شب آغاز زمستان بازمانده است. مثلاً بنابر گزارشها، در برخی روستاهای مشهد از جمله اَخلومَد، در شب چلّه، هر یک از مردانِ روستا دستهای بوته و خار از پُشته بوته خارهای صحرایی که از کوهستان گردآورده بود بر سر طناب یا زنجیری میبست و به پشت بام خانة خود میرفت و آن را آتش میزد و سر دیگر طناب یا زنجیر را در دست میگرفت دور سرش میگرداند. به هنگام گرداندن آتش به خواندن ترانهای محلی آرزوی سالی خوب و زمستانی به کام برای مردم میکرد.»
سفره رنگارنگ یلدا
و اما شب یلدا و خاطراتش. خاطراتی که از کودکی تا به امروز در ذهن تمام ایرانیان نقش بسته است. کمتر کسی است که نام یلدا را بشنود و به یاد سفره رنگارنگ و جمع شدن اعضای خانواده به دور آن نیفتد. شاید کرسی جای خود را به سفرههای ترمه و امروزی داده باشد اما هنوز هم انار، هندوانه، آجیل و نوبرانهها بر روی آن جا خوش میکنند و انتظار اعضای خانواده را میکشند تا گرد آن جمع شوند و تفالی به دیوان خواجه حافظ بزنند و طولانیترین شب سال را کنار یکدیگر و به امید صبحی روشن و پرامید به صبح برسانند.
راوی «شب یلدا» در فصل پایانی کتاب به بررسی شبنشینی یلدا و آیینها و سرگرمیهای آن میپردازد. «شبنشینی»، «سفره شب یلدا»، «سه میوه مقدس»، «تخمه و آجیل»، «شام شب یلدا»، «شعر خوانی و قصهگویی»، «تفألزنی و فالگیری»، «شالاندازی»، «خوانچة شب چله» و «ترشی شب چله» بخشهای متنوع و خواندنی این فصل را تشکیل میدهند.
این مردمشناس پیشکسوت به خوان گسترده شب یلدا اشاره میکند و میگوید: «برخی رسم گستردن خوانِ مَیَزدِ آراسته به میوههای خشک و ترِ بازمانده از تابستان و پاییز را در شب یلدا، یک نوع «میهمانی مذهبی» و «مراسم فدیه» ای دانستهاند که مردم نثار اورمزد، خدای بزرگ میکردهاند، زیرا که ماه دی به اهورامزدا تعلق داشته و روز اول هر ماه ایرانی هم از آنِ او و به نامِ اورمزد بوده است (فرهوشی، 1364، ص 115). شاید هم این آیین کهن ایرانی و رسم گستردن خوانِ میزد یا سفرة شب چره در این شب با فراگشت دورکیهانی و اسطوره باززدان خورشید و تحویل برجس قوس و برجی جَدی، و با ضیافتی که به نوشتة پوش (1337، ص 145) در آیین مهرگرایی برپا میکردند و در آن میترا همراه خورشید و یاران همرزمش حضور میداشتند، پیوند داشته باشد. خوان گستری در این شب نیز احتمالاً ضیافتی است روحانی در پذیرایی و شکوه داشتِ ایزد مهر در میلاد خورشید، مظهر او.»
بلوکباشی در وصف سفره یلدا مینویسد: «در هر منطقة ایران بنا بر مقتضیات اقلیمی، و سنتهای اجتماعی و فرهنگی بوم ـ زیست خود، خوان شبچره را با مجموعهای از میوههای تابستانی و پاییز و خوراکیها و تنقلات مخصوص رایج در هر محل و منطقه میآرایند. انواع خشکبار و آجیل مشهور به «آجیل شب چله»، و میوههای ترو خشک، به ویژه میوههای سه گانة سیب، انار و هندوانه و انواع تخمه از خوراکیهایی است که در سفرة شب یلدا میچینند. در هر منطقه نیز بنابر سنتهای فرهنگی رایج در آن منطقه و ذوق و سلیقه محلی، سفرة شب چرة مخصوص شب یلدا را میآرایند. خوردنیهایی که برای سفرة شب یلدا فراهم میکنند، به جز خوردنیها و میوههای خاص این شب، کم و بیش میوههای دیگری مانند به، انگور و خربزه هم بر سر سفره میچینند. خوردنیهای دیگر سفرة شب چله به فرآوردههایی بستگی دارد که در هر منطقه به دست میآیند.»
وی اینگونه ادامه میدهد: «چون در گذشته مانند امروز، برای مردم میسر نبود که میوههای مخصوص هر فصل را در فصلهای دیگر به دست آورند، در هر ناحیه، بنا بر رسوم جاری محل، میوههای تابستانی و پاییزی به ویژه هندوانه، خربزه و انگور را برای سالم و تازه و شاداب ماندن تا شب چله به شیوههای سنتی نگهداری میکردند. مثلا در بسیار از جاها خوشههای انگور را همانطور که بر درخت آویزان بود در کیسههایی میکردند و تا یکی دو هفته مانده به چله زمستان نمیکندند. سپس آنها را میکندند و در ایی مناسب نگه میداشتند و شب چله آنها را در سفره شب چره میچیدند. هندوانه و خربزه را هم در انباریهایی مخصوص درون کاه میگذاشتند و نگهداری میکردند.»
سه میوه مقدس در خوان یلدا
بلوکباشی در بخش پایانی کتاب درباره سه میوه مقدس میگوید: «انار، سیب و هندوانه در فرهنگ ایرانی - اسلامی و فرهنگهای دینی برخی سرزمینهای دیگر ارزش و اعتبار قدسیانه دارند. بنا بر روایت عهد عتیق، در عهد سلیمانِ نبی، دورادور و سراسر ستونهای معابد و کاخها را با نقش انار و نشانه قداست و جاودانگی تزئین میکردهاند. در دین مزدیسنا انار و سیب از میوههای مینوی و در اسلام از میوههای بهشتی شناخته میشوند. بنا بر روایت زراتشتنامه، اسفندیار با خوردن اناری که زرتشتِ پیامبر به او داد، رویینتن شد. انار و سیب، هر دو نمادی از باززایی، باروری، نوشدگی، پیروزی و جاودانگی بهشمار میروند و با میلاد ایزد-مهر در ارتباط هستند. بهویژه انار، سیب سرخ و هندوانه معمولا گرد و توسرخ با نماد مهر، یعنی خورشید در شب یلدا یا چله بزرگ انطباق دارد.
انار و سیب در بسیاری از آیینها و مراسم آیینی در فرهنگ سنتی ایرانیان حضور دارند و ایفای نقش میکنند. برای نمونه میتوان به استفاده زرتشتیان در مناسک دینی از شاخه و میوه درخت انار و در مراسم بستن پیمان زناشویی از میوه انار؛ در مراسم عروسیهای قدیم و سنتی بعه انداختن انار یا سیب از سوی داماد به طرف عروس اشاره کرد. هندوانه، بهویژه هندوانه گرد و توسرخ را احتمالا میتوان نمادی از خورشید و پوست سبز آن را رمزی از رویایی و سرسبزی زندگی، گوشت سرخ درون آن را مظهری از سرخ و گرم و آتشین بودن فضای زندگی و تخمهای فراوان آن را نشانی از باروری و فراوانی زاد و رود انسان گرفت.»
«شب یلدا» نوشته علی بلوکباشی 124 کتاب از مجموعه از ایران چه میدانم؟ دفتر پژوهشهای فرهنگی است. این اثر مردمشناسی در 110 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و قیمت 7 هزار تومان منتشر شده است.