Quantcast
Channel: خبرگزاری کتاب ايران (IBNA) - پربيننده ترين عناوين :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 59994

«الفبایم را جدی بگیر» با «بن بست اردیبهشت» خواندنی شد

$
0
0
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) دو کتاب داستان با نام‌های «الفبایم را جدی بگیر» نوشته پریناز موسوی و «بن‌بست اردیبهشت» نوشته نسرین مکارمی از سوی انتشارات هیلا منتشر شد.   مجموعه داستان «الفبایم را جدی بگیر» شامل هفت داستان با نام‌های «الفبایم را جدی بگیر»، «خاله خمیره»، «خانه‌ات بوی سوسیس می‌دهد»، «اشک‌هایت را در آسمان بریز»، «کفش‌هایش کتانی است»، «همه کوتوله‌های من» و «هیچ کس حال آهو را نمی‌فهمد» می‌شود.   در بخشی از داستان «الفبایم را جدی بگیر» می‌خوانیم: «ترسیدی رفیق جان؟ ترس برت داشته من پیرمرد وبال گردنت شوم؟ امیر از بیچارگی بمیرد، دست دراز نمی‌کند، نه پیش تو، نه هیچ‌کس دیگر. حالا نامه‌ام را مچاله می‌کنی می‌اندازی توس سطل حصیری‌ات و خاکستر سیگارت را رویش می‌ریزی؟ بعد 30 سال، ارزش این را نداشتم که نگاهی خشک و خالی بیندازی؟ من و تو پایمان لب گور است مرد! چه خوشمان بیاید چه نیاید، مردم بشنوند مرده‌ایم سر تکان می‌دهند و می‌گویند: «خدا بیامرزدش، 65 سالش بود!»   دلگیر شدم از تو، خیلی. همه این بازی‌ها به خاطر مدیاست؟ نوه‌ات فقط هفت سال دارد، از تو و دنیا چیزی نمی‌داند. این منم که 30 سال است رفیقتم، هستم یا نه؟ می‌خواستم مثل همیشه تن بزنم و هیچ نگویم. نشد، دیگر نمی‌شود رفیق‌جان، کار از کار گذشته است.   صبح پا شدم، چشمم به حرف‌ها افتاد دلم گرفت. خودم بهشان گفته بودم اگر خوانده نشدند برگردند بیایند. فکر نمی‌کردم آن‌قدر داغان و خراب برگردند.»   در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم که در مجموعه داستان «الفبایم را جدی بگیر» قصه‌ها واقعی می‌شوند یا زندگی شبیه قصه می‌شود. خاله خمیره از آتش تنور جان می‌گیرد و می‌گوید: «ای خاله خمیر جان، دیدی برگشتم». حروف الفبا از کتاب‌ها بیرون می‌پرند و دست تکان می‌دهند. سمیه آهو می‌شود و دنبال شیر می‌گردد. کفش‌های کتانی فاطمه در کفش‌خانه منتظر نشسته‌اند. خانه کیوان تا ابد بوی سوسیس خواهد داد. کوتولکه‌ها می خندند و قصه‌ای تازه از چشم‌هایشان بیرون می‌ریزد.»   بن‌بست اردیبهشت «بن‌بست اردیبهشت» نیز نام رمانی است که به تازگی از سوی انتشارات هیلا به بازار راه یافته است. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «می‌ترسیدم از این خانه بیرون بروم و ببینم دنیا عوض شده. یکی از کابوس‌های همشیگی‌ام همین است. برای خرید از خانه بیرون می‌روم. فروشگاه را پیدا نمی‌کنم. خیابان‌ها را نمی‌شناسم. راه برگشت را هم پیدا نمی‌کنم. ناگهان می‌بینم که کفش به پا ندارم. گاهی حتی لباس هم نپوشیده‌ام. همین‌طور توی خیابان راه افتاده‌ام. می‌خزم یک گوشه تاریک و فکر می‌کنم چطور باید به خانه برگردم. ناگهان کسی که پشت سرم ایستاده می‌گوید: «هر جا بری پیدات می‌کنن.»   در بخش دیگری از این رمان 96 صفحه‌ای آمده است: «مهران سر شب تلفن زده بود. صدایش را نشناخته بودم. در صدایش چیزی تازه بود. یک جور پختگی که تا پیش از آن برایم محسوس نبود. گفتم: «تویی مهران؟ صدات عوض شده!» گفت: «تعجبی نداره همه عوض می‌شیم.» پرسید: «از جهانگیر چه خبر؟ مهرگان گفت داره می‌آد این طرف.» گفتم: «آره به هر حال باید می‌اومد.» حال کتی و روشنا را هم می‌پرسم. می‌گوید آن‌ها هم خوب‌اند و کتی رفته به مادرش سر بزند و روشنا مانده خانه و شیطنت می‌کند. دیگر نمی‌دانم چه بگویم. از این‌که موقع حرف زدن دائماً مرا در موقعیت نمی‌دانم چه بگویم می گذارد عصبی می‌شوم. خودش هم انگار نمی‌خواهد حرفش را بزند. دلم می‌خواهد بگویم «خوب بنال دیگه!» «خب چه خبر؟» «می‌خواستم درباره مهرگان باهات مشورت کنم.» «چیزی شده؟ اتفاقی که نیفتاده؟»   مجموعه داستان «الفبایم را جدی بگیر» و رمان «بن‌بست اردیبهشت» هر دو در شمارگان 660 نسخه به بهای 6 هزار تومان به تازگی از سوی انتشارات هیلا به چاپ رسیده‌اند.   برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کتاب «بن‌بست اردیبهشت» به لینک زیر مراجعه کنید:

Viewing all articles
Browse latest Browse all 59994

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>