به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بیست و هفتمین جلد از کتابهای مجموعه «یادگاران» منتشر شد. این شماره نوشته قدسیه پایینی است که به مرحوم ابوترابی میپردازد.
«یادگاران» عنوان کتابهایی است که بنا دارد تصویرهایی از سالهای جنگ را در قالب خاطرههای بازنویسیشده، برای آنها که آن سالها را ندیدهاند، نشان بدهد. این مجموعه راهی است بر سرزمینی نسبتاً بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعهها و بازگفتهها، خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن مردها بودهاند و آن واقعهها رخ دادهاند؛ نه در سالها و جاهای دور، در همین نزدیکی.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: «عُسر را همه میدانند چیست؛ شدت سختی و بلا، آنقدر که جانت را به لبت برساند و تاب را از دلت براند. اما عَصر جانمایه است. عصارهای است که محصول فشار است؛ مثل آب که از زمین به آسمان میرسد، میبارد، دوباره برمیگردد به آسمان. تمام و کمال؛ بیکم و کاست. در هر عصری مردانی هستند که خودشان میشوند عصر؛ که عسر را به عصر مبدل میکنند؛ مردانی شبیه ابوترابی...»
همچنین نویسنده در معرفی حاجآقا ابوترابی آورده است: تولد: 1318، قم. وفات: 1379، در مسیر مشهد. سمت: نماینده دوره چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی، نماینده ولیفقیه در امور آزادگان»
در یکی از خاطرات کتاب از صفحه 18 «یادگاران 27» میخوانیم: «میرفت سر قرار، همراه سیدعلی اندرزگو. عبا و عمامهاش را در آورده بود و گذاشته بود صندلی عقب فولکس. نزدیک میدان قیام، ماشین ضد خرابکاری راهشان را بست. دو نفر با یوزی سنگر گرفتند و یکیشان از پنجره گردن سیدعلیاکبر را گرفت. دعا میکرد سیدعلیآقا از ماشین پیاده شود و فرار کند؛ اما او آرام نشسته بود. افسر چشمش افتاد صندلی عقب و یکباره گردن سیدعلیاکبر را رها کرد. آقا ببخشید، عفو کنید. یک عده خرابکار این اطراف هستند. اینطور ما هم شرمنده شما شدیم. بفرمایید. راه که افتادند، از سیدعلیآقا اندرزگو پرسید شما چرا فرار نکردین؟ خندید. متوسل شدم به آقا امام زمان(عج) تا جان شما به خطر نیفتد.»
«یادگاران 27» را انتشارات روایت فتح با شمارگان دو هزار و 200 نسخه، قطع پالتویی، 112 صفحه و به بهای 50 هزار ریال روانه بارا نشر کرده است.