به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نشریه «دیلی تلگراف»، تصمیم «چیروویچی» درباره نگارش رمانی به زبان انگلیسی ممکن است اقدامی حرفهای بهنظر برسد؛ با وجود این،این کار اتفاقی جدید نیست بلکه طی چند سال گذشته نگارش کتاب به زبانی غیر از زبان مادری به یک سنت روشنفکرانه تبدیل شده است.
برخی نویسندگان به این جامعه بهاصطلاح «دیگرزبانی» (Exophonic) پیوستهاند تا مخاطبان بیشتری جذب کنند که برخی دلایل شخصی یا سیاسی داشتهاند و برخی دیگر نیز تنها سبک نگارشی را هدف از این اقدام عنوان کردهاند.
شاید «جوزف کنراد»، نویسنده «دل تاریکی» را بتوان یکی از معروفترین این دسته از نویسندگان دانست. نویسنده لهستانی که دریانورد و بازرگان نیز بود و در سالهای آخر دهه بیست سالگی تابعیت انگلستان را پذیرفت و این زبان را با لهجه غلیظ لهستانی صحبت میکرد.
با وجود این، زبان انگلیسی حتی زبان دوم «کنراد» نیز نبود زیرا او فرانسوی را بسیار بهتر میدانست؛ هر چند این نویسنده مدعی بود که انگلیسی به او آزادی بیشتری برای نوشتن میداد.
نوشتههای «کنراد» چند لایه، شلختهوار و از نظر لغوی بسیار سخت هستند؛ با این حال میتوان گفت در لایههای زیرین این هرجومرج نوشتاری، دقت موشکافانه واژگانی مشهود است و میتوان رمانهای او را نمونه برجستهای از جریان سیال ذهن در سالهای آغازین ادبیات مدرن دانست.
«ولادیمیر ناباکوف»، صاحب اثر مطرح «لولیتا» نیز از دیگر نویسندگان مشهوری است که به زبانی غیر از زبان مادری خود مینوشت. او که در سال 1919 میلادی ناچار شده بود وطن اصلی خود یعنی روسیه را ترک کند، در دانشگاه «کمبریج» تحصیل کرد و پیش از رفتن به آمریکا در آلمان زندگی کرده بود.
این که نویسنده پروانهشناس هم بود، به انتخاب دقیق واژگان برای توصیف یک موقعیت در زبان انگلیسی شهرت داشت. نوشتارهای «ناباکوف» به زبان انگلیسی از نظر لغوی بسیار باشکوه است.
از دیگر نویسندگان جامعه «دیگرزبانی» نویسندگان که از نظر تکنیکی با «کنراد» و «ناباکوف» متفاوت عمل کرده است، میتوان به «ساموئل بکت» اشاره کرد؛ این نویسنده ایرلندی برای نوشتن آثار خود زبان فرانسوی را انتخاب کرد زیرا بر این باور بود که از این طریق میتواند بدون داشتن شیوهای خاص تفکرات خود را بازتاب دهد.
برای نویسنده «در انتظار گودو» زبان انگلیسی از نظر روانشناختی، زبانشناختی و احساسی بیش از اندازه زمخت بود و نوشتن به زبانی دیگر این امکان را برای او فراهم میکرد تا صریحتر سخن بگوید.
و اما «میلان کوندرا»، نویسنده مشهور اهل جمهوری چک را نباید از قلم انداخت که او نیز به زبان فرانسوی آثار خود را منتشر میکرد. و نیز ناگفته نماند که «یاسمینا خضرا» (پرستوهای کابل) و «امیر مالوف» به عربی سخن میگفتند اما آثار خود را به زبانهای دیگر مینوشتند.
هنگامی که از «چیروویچی» پرسیدند که چرا زبان انگلیسی را برای نوشتن رمان خود انتخاب کرده است، دلایل مختلفی را عنوان کرد: احساسات، ادبی بودن و فراتر از همه اینها از منظر تجاری. او که در پس «پرده آهنین» (بلوک شرق در دوران اتحاد جماهیر شوروی) بزرگ شده بود به انگلستان و سپس آمریکا مهاجرت کرد و همانجا بود که تصمیم گرفت داستان خود را به انگلیسی بنویسد.
این نویسنده 51 ساله رومانیایی همچنین میگوید: «اگر میخواهید نویسنده بینالمللی باشید بهتر است به زبان بینالمللی بنویسید. این روزها انگلیسی زبانی چند وجهی و آمیخته به زبانهای دیگر است.»
بنابر آمارهای منتشر شده، کتابهایی که به زبان دیگری نوشته شده و سپس به انگلیسی ترجمه شدهاند تنها 3 درصد بازار نشر انگلستان را تشکیل میدهند که این امر از نظر «چیروویچی» نوعی دگمگرایی است.