به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) مجموعه داستان «حالا حالاها وقت هست» نوشته ای.ال. دکتروف با ترجمه وحید روزبهانی و یگانه وصالی منتشر شد.
این مجموعه 267 صفحهای شامل 10 داستان با نامهای «ویکفلد»، «بلوار اجمونت»، «پذیرش»، «والتر جان هارمن»، «خانهای در دشت»، «داستان زندگی جولین»، «نویسنده خانواده»، «ویلی»، «شکارچی» و «حالا حالاها وقت هست» میشود.
در بخشی از مقدمه این کتاب که در نوامبر 2010 به قلم دکتروف، نویسنده فقید امریکایی نوشته شده است، میخوانیم: «رمان مانند تصویری خاطرهانگیز گویی در ذهن آغاز میشود، چون گفتوگویی کوتاه، قطعهای موسیقی، رخدادی که در زندگی دیگری افتاده و تو آن را خواندهای یا به سان خشمی افسارگسیخته. لیکن در هر صورت امری است که جهانی معنیدار میآفریند و نوشتن رمان به یک مکاشفه میماند. مینویسی تا دریابی که چه میخواهی بنویسی و وقتی سرگرم نوشتن هستی، جملات زایایی مییابند و درمییابی رمانت از پیش در همان تصویر ذهنی نقل شده است؛ در همان قطعه گفتوگو شهود کرده و در آفرینش خودش مشارکت میکند و به تو میگوید چه هست و چگونه باید محقق شود.
لیکن برخلاف رمان، داستان کوتاه مانند یک وضعیت برایت پیش میآید. وضعیتی که شخصیتها و فضای داستان به طرز غیر قابل تغییری به آن متصل هستند. داستانهای کوتاه قاطع و نابهنگام هستند؛ لحن و فضایش از پیش تعیین شده و تغییرناپذیر است. اصلاً این طور نیست که بخواهی طرحریزیشان کنی. داستانها سرزده و بی دعوت میآیند و کمابیش کامل، و طلب میکنندت تا همه چیز را کنار بگذاری و پیش از آنکه چونان رؤیایی محو شوند، بنویسی شان.»
در بخشی از داستان «حالا حالاها وقت هست» آمده است: «میدیدم چقدر سریع آن ساختمانها را میسازند و خاک و سنگ را بار کامیون میکنند، زمین را مربعی شکل خاکبرداری میکنند، فولاد کار میگذارند و ساختمان به سرعت بالا میرود و بلوکهای زمین را بلوکریزی میکنند و شبها چراغهای کارگران مثل ستارهها میدرخشد. در آخر پرچم را مثل آنها که قصد سفر دریایی دارند، نوک ساختمان بالا میبرند، آسانسور را کار میگذارند، سیمکشی و لولهکشی میکنند، نمای گرانیت را هم اضافه میکنند و پنجرههایی کار میگذارند که از میان آنها میتوانی ببینی که چطور ساختمانها را دیوارکشی کردهاند و قبل از اینکه به خودت بیایی، روی پیادهرو تا جدول سایبان زدهاند، نگهبان آوردهاند و آن طرف خیابان، طبقه بالا، درست روبهروی پنجره، یک اتاق اثاث چیده قرار دارد.»
ادگار لارنس دکتروف (1913-2015) در برانکس نیویورک متولد شد. پدر و مادر او از نسل دوم مهاجران روس بودند که به امریکا مهاجرت کردند. ادگار در مدرسه عمومی و دبیرستان علوم برانکس درس خواند. او که چندان علاقهای به ریاضی نداشت بیشتر اوقاتش را در دفتر مجله ادبی مدرسه سپری میکرد. اولین آثار ادبیاش در همین نشریه منتشر شد.
دکتروف دانشآموخته فلسفه بود و از مهمترین آثار او میتوان به رمانهای «رگتایم»، «نمایشگاه جهانی»، «بیلی باتگیت» و «هومر و لنگلی» اشاره کرد. «حالا حالاها وقت هست» آخرین مجموعه داستان کوتاه اوست.
این کتاب با شمارگان هزار و 100 نسخه به بهای 15 هزار و 500 تومان به تازگی از سوی انتشارات مروارید راهی بازار کتاب شده است.